هانیه توسلی

یک استاد جوان دانشگاه که زندگی آرام و منزوی دارد و وقت خود را با خواندن و تدریس ادبیات پر می‌کند، با دختری جوان آشنا می‌شود که مسیر زندگی خود را به خاطر مردی که دوستش دارد، تغییر داده است. او قول داده است که در چهار شب متوالی، دقیقاً یک سال پس از آخرین دیدارشان، در مکانی مشخص با محبوبش ملاقات کند. برخورد استاد جوان با این دختر پرشور در طی این چهار شب، تغییرات قابل‌توجهی در زندگی و باورهای هر دوی آن‌ها ایجاد می‌کند. اکنون مفاهیمی مانند عشق، ادبیات و انتظار برای آن‌ها معنای جدیدی پیدا کرده است.

گروهی از دانش آموزانی که در تعطیلات تابستانی به سر می برند، ناگهان به بعد دیگری منتقل می شوند و در آنجا به آن ها برای زنده ماندن قدرت های ماوراء الطبیعه داده می شود...

هوشنگ نویسنده است و داستان جنایی می نویسد که خودش در آن نقش دارد.

در پایان یک شب پرماجرا، آتیلا - رئیس باند - از ساختمانی در تهران به مرگ پرتاب می شود. شاهرخ، باستان شناس معروف به جرم قتل آتیلا دستگیر می شود. پس از محکومیت، شاهرخ با حامد، مردی که به جرم قتل همسر باردارش - شیوا - که از فراموشی رنج می برد، محکوم می شود، هم سلولی می شود.

ایران و اسپانیا در آستانه ناهار پروژه بزرگی در جزیره هندورابی در جنوب ایران هستند. این در حالی است که بسیاری از شرکت ها در حال تلاش برای کسب حقوق این پروژه در مزایده آن هستند. مهندس سعید پارسا که از همسرش رو...

خسرو 23 روز را در دریا و به دور از خانواده اش گذارنده .اما در این مدت مشغله های ذهنی برایش بوجود آمده و هنگامی که وارد خانه می شود می بیند که تمام این مشغله ها عینیت یافته تا اینکه…

از آنجایی که جهان قرار است چند ماه دیگر بمیرد، بهمن برادرش ترتیبی می‌دهد تا نزدیک‌ترین دوستانش در خانه مزرعه جهان در شمال جمع شوند تا (احتمالاً) آخرین تولد او را با هم جشن بگیرند...

سه تا ازجوانان که در پایین شهر زندگی میکردند به نام های علی و مهری و محسن که تصمیم گرفتند مانند عیاران زندگی کنند. آن ها برای اینکه بتوانند زندگی کنند تصمیم میگیرند یک کارهایی بکنند اینکه از نزول خورها و کسانی که بسیار پولدار هستند و این سه جوان خودشان میدانند که پول آنها حلال نیست پول دزدی کنند و این پولها را به فقرا بدهند اما…

شیوا (هانیه توسلی) پس از به زندان افتادن شوهرش (رضا عطاران) از امیرعلی (محمدرضا شیرخانلو) پسرشان به سختی مراقبت می کند. امیرعلی که حالا کلاس اول دبستان است با تصمیم مادرش و مددکار اجتماعی، پی می برد پدرش در زندان محبوس است. وی احساس پدرانه او را در می یابد. پدر امیرعلی معلمی است که در یک درگیری خیابانی فردی را به قتل رسانده و در آستانه قصاص نفس قرار گرفته است. از مرگ می هراسد و دوست دارد برای فرزندش پدری کند. اما اولیای دم، به خصوص خواهر دو قلوی مقتول هنوز قاتل را نبخشیده اند…

مجید و پونه زوج میانسالی هستند که زندگی خوب و عاشقانه شان با بروز شک و تردید و مسئله اعتیاد، به ورطه سقوط کشیده می شود و…